کلید موفقیت او، سخت کوشی بود
sanjesh kalaleh | چهارشنبه, ۳۰ خرداد ۱۳۹۷، ۱۲:۰۷ ب.ظ
زندگینامۀ فارادی، بزرگترین تجربه گر در تاریخ علم:
کلید موفقیت او، سخت کوشی بود
«مایکل
فارادی» در اواخر قرن هجدهم میلادی در میان فقر و فلاکت در لندن بزرگ شد.
به نظر میرسید که تقدیر او از لحظۀ تولدش شکل گرفته باشد. وی چارهای جز
پیشهکردن حرفۀ پدری خود، یعنی نعلبندی یا کارگری، نداشت. والدین او 10
فرزند داشتند و پدر وی به دلیل بیماریاش، توان کار دایمی را نداشت.
خانوادۀ او متعلق به مذهب
«ساندمانیان» (فرقهای از مسیحیت) بودند. پیروان این فرقه، معتقدند که هر
نمونۀ زنده و پدیدۀ طبیعی، مظهر و جلوهگر وجود خداست و با برقراری ارتباط
روزانه با خدا و نزدیکتر شدن باطنی به او، میتوان وجود خدا را در هر
نقطهای از جهان حس کرد و دید. فارادی نیز بر اساس آموختههای مذهبیاش
خداوند را در همه جا میدید و از همین رو، هر چیزی برای وی جذاب بود
وکنجکاویهایش از هیچ محدودیتی برخوردار نبود.
روزی به مغازهای در همان
نزدیکیها که کتابها را صحافی میکرد و میفروخت سر زد. تصویر آن همه کتاب
در قفسهها، او را مات و مبهوت کرد. صاحب فروشگاه، مجذوب احترام مرد جوان
نسبت به کتابهایش شد و شغلی را به عنوان کتابرسان برای فارادی در نظر
گرفت و از او خواست که به عنوان کارآموز در صحافی وی مشغول به کار شود.
فارادی با خوشحالی پیشنهاد او را پذیرفت و دورۀ کارآموزی هفت سالۀ خود را
آغاز کرد.
مرد جوان به سختی میتوانست
بخت نیک خود را باور کند؛ زیرا کتابهای جدید در آن روزگار، متاع نایاب و
اجناس لوکس برای ثروتمندان به شمار میرفتند. صاحب فروشگاه نیز او را ترغیب
میکرد تا در اوقات فراغت خود، کتابهای محبوبش را بخواند. یک روز وی دایر¸
المعارفی را به دست گرفت که به آخرین کشفیات در خصوص الکتریسیته
میپرداخت. با خواندن آن، او ناگهان احساس کرد که رسالت زندگیاش را یافته
است. الکتریسیته، پدیدهای است که با چشم نمیتوان آن را دید، اما از طریق
آزمایش میتوان به وجود آن پی برد و آن را سنجید. فرایند رمزگشایی از اسرار
طبیعت به یاری آزمایش، فارادی را شیفته و مفتون خود کرد. به نظر میرسید
که علم برای او به منزلۀ کاوشی عظیم به منظور گرهگشایی از اسرار آفرینش
باشد. وی به هر طریقی که شده باید یک دانشمند میشد. این هدف برای او چندان
واقعگرایانه به شمار نمیآمد؛ زیرا در انگلیس آن دوران، دسترسی به علم و
آزمایشگاهها تنها برای افراد متعلق یه طبقات بالا میسر بود. سپس در سال
1809 میلادی کتابی به فروشگاه آورده شد که به او امید بخشید. این
کتاب"توسعۀ ذهن" تالیف " اسحاق واتس" بود. کتاب به بررسی سیستمی مبتنی بر
فراگیری و بهبود سرنوشت فرد در زندگی، فارغ از طبقۀ اجتماعی فرد میپرداخت و
رهنمودهایی را توصیه میکرد که برای همه قابل استفاده بود. فارادی هر جایی
که میرفت، کتاب را با خود میبرد. او از دستورالعملهای کتاب مو به مو
پیروی میکرد. در نظر واتس، یادگیری فرایندی فعال بود. وی تنها مطالعۀ
اکتشافات علمی را کافی نمیدانست، بلکه بر لزوم بازآفرینی آزمایشهای منتج
به آن اکتشافات نیز پافشاری میکرد. او همچنین بر اهمیت داشتن آموزگار
تاکید میکرد. واتس توصیه کرده بود تا علاوه بر گوش دادن به سخنرانیها،
از آنها یادداشت بردارید و سپس روی یادداشتها آن قدر کار کنید تا این دانش
در ژرفای مغز شما نهادینه شود. فارادی حتی به چیزی بمراتب بیش از
توصیههای واتس عمل کرد. وی با شرکت در سخنرانیهای هفتگی دانشمندی سرشناس،
شروع به یادداشت برداری از مهمترین واژگان و مفاهیم علمیکرد و بسرعت از
رؤوس مطالب، ابزارها و اشکال مورد استفاده آن دانشمند، یادداشت تهیه کرد.
در طی روزهای بعد، او یادداشتهای خود را به جملات تشریحی و سپس به فصلهای
مجزا تبدیل کرد و با جزییات فراوان به تشریح آنها پرداخت. در عرض یک سال ،
این توضیحات رفته رفته جمع شدند و به دایر¸المعارفی علمی برای وی تبدیل شدند.
یک روز صاحب کار او مجموعه
یادداشتهای وی را به یکی از مشتریانش به نام ویلیام دنس، که عضو پژوهشکدۀ
سلطنتی بود، نشان داد. دنس با تورّق فصلهای نگاشته شده، از بیان واضح و
موجز مسایل پیچیدۀ علمی متحیر شد. او از فارادی برای شرکت در سخنرانیهای
"همفری دیوی"، شیمیدان برجستۀ انگلیسی و سرپرست آزمایشگاه شیمی سلطنتی،
دعوت کرد. دیوی با اکتشافات فراوانی که کرده بود، حوزۀ جدیدی از علم را به
نام الکتروشیمی، توسعه میداد و به عنوان دانشمندی بیباک و نترس شهرت پیدا
کرده بود. سخنرانیهای وی، تاثیری متفاوت روی فارادی گذاشت. فارادی
میتوانست خلاقیت را در وجود دیوی حس کند.
سپس یک روز به شکلی کاملاً
غیر منتظره، او پیامی از دفتر همفری دیوی دریافت کرد که به عنوان دستیار
شخصی با این دانشمند بزرگ همکاری کند. آقای دنس وی را برای این کار پیشنهاد
داده بود. فارادی تمام تلاش خود را به کار بست و با انجام تمام و کمال
کارهایی که از او خواسته میشد، توانست شیمیدان بزرگ را تحت تاثیر قرار
دهد.
وی تحت سرپرستی مربی خود،
آموخت که چگونه ترکیبات شیمیایی را آماده کند. او همچنین اصول اولیۀ
آنالیزهای شیمیایی را از بزرگترین آموزگار عصر خود آموخت. دیوی تمایل داشت
تا تمام وقت خود را صرف انجام کار کند و با اعتماد به مهارتهای رو به رشد
فارادی، تمام نمونههای معدنی را به منظور تجزیه و تحلیل برای وی
میفرستاد. دیوی بتدریج استقلال بیشتری به دستیار خود بخشید و در نامههایش
به فارادی، از او به عنوان یکی از بهترین شیمیدانهای تجزیه تجلیل کرد.
فارادی در نهایت یکی از بزرگترین فیزیکدانها و شیمیدانهای انگلیسی گردید که بیشتر به سبب نوآوریهایش در الکترومغناطیس و الکتروشیمی مشهور است. کشف بنزن و قوانین مربوط به القای الکترومغناطیسی و تهیه کلر مایع، از مهمترین دستاوردهای وی برشمرده میشوند.
با وجود اینکه فارادی علوم رسمی کمی آموخت و ریاضیات عالی (مثل حساب دیفرانسیل و انتگرال) را خیلی کم یادگرفت، اما یکی از تاثیرگذارترین دانشمندان تاریخ شد. برخی از مورخان علم، او را به عنوان بزرگترین تجربهگر در تاریخ علم میدانند. فاراد، که واحد ظرفیت الکتریکی در SI است، بعد از وی به این اسم نامیده شد.
در زندگی و کارهای این دانشمند مذهبی، حس عمیقی از یگانگی خدا و یکپارچگی طبیعت نفوذ داشت. او مردی متواضع، محجوب و ساده بود؛ تا جایی که عنوان اشرافی "بارون" را که به وی پیشنهاد کرده بودند، نپذیرفت و گفته بود: «چون این لقب چیزی به من نمیآموزد، بنابراین، مورد استفادهام نخواهد بود !»
- ۹۷/۰۳/۳۰