اگر از امروز بخوانم، موفق میشوم؟
وارد کلاس که میشوم، چهرههای درهم و گرفتۀ بچهها تو ذوقم میزند؛ انگار نه انگار که شروع ترم دوم است و آنها باید یک دنیا شور و نشاط بوده و مصمّم و آماده برای استقبال از یک ترم جدید و یک شروع تازه، سرکلاس نشسته باشند.
میپرسم: «چه شده؟ مال باختهها از شما حالشون بهتره !»
یکی از بچهها نفس عمیق میکشد و میگوید: «معلومه! اونا شاید امیدی داشته باشن، اما ما ....» و بعد شانههایش میلرزد و اشکهایش جاری میشود.
راستش را بخواهید، این صحنهای است که کم و بیش من در شروع ترم دوم اکثر سالهای کاریام با آن روبرو بودهام؛ دانشآموزانم که ترم اول به خوبی تلاش نکردهاند، اکنون در آغاز ترم دوم، با ناامیدی و ترس دست و پنجه نرم میکنند؛ دانشآموزانی که تصور میکنند چون تا نیمۀ راه را به خوبی طی نکردهاند، امکان ندارد که در آزمون سراسری موفق شوند و در رشته خوب و مورد علاقۀ خودشان پذیرفته گردند.
در واقع، مشکل اینجاست که این دسته از داوطلبان، زمان خود را صرف فکر کردن به گذشته و غصه خوردن برای چیزی میکنند که برای درست کردن و تغییر دادن آن، قدرتی ندارند، و به جای اینکه برای رسیدن به موفقیت، کمیّت و کیفیت مطالعۀ خود را تغییر دهند، خود را با دیگران مقایسه میکنند؛ مثلاً ساعت مطالعه یا تعداد تستی را که زدهاند، با دیگران مقایسه میکنند و چون حس میکنند، که نسبت به آنها عقب هستند، از تلاش دست بر میدارند و تسلیم شکست میشوند.
ما معتقدیم که اگر تا کنون به درستی درس نخواندهاید، برای موفقیت چندان دیر نشده است و تنها لازم است که از همین امروز، دانشآموز متفاوتی باشید و بدانید که الان زمان شروع شماست؛ فقط خود را با دیگران مقایسه نکنید. بهترین مقایسه افراد، مقایسه هر فرد با خودش است. همین که هفتهای ۲۰ تست بر تعداد تستها یا مثلاً یک ساعت بر ساعات مطالعاتی هفته گذشته خود بیفزایید بهترین نوع مقایسه است. فقط خودتان را به خاطر کوتاهیهای گذشته سرزنش نکنید و بگذارید که به آرامش ذهنی برسید. اکنون به آینده توجه کنید و بیوقفه مطالعه کنید.
برای موفقیت و تمایز پیدا کردن نسبت به رقبای خود، باید در این ماهها تلاش خود را دوچندان کنید و با سرعت بیشتری به پیش روید. باز هم یاد آوری میکنیم که مهمترین رکنها برای موفقیت، این است که با عزم راسخ و اشتیاق سوزان و ایمان به خود و راهی که انتخاب کردهاید، به پیش روید و از مقایسه خود با دیگران خودداری کنید، و این نکته را به خاطر داشته باشید که باید تلاش کنید هر هفته نسبت به هفتۀ قبل خود، پیشرفت داشته باشید.
در انتها نمونهای از سرگذشت افرادی را که طبق تصور دیگران، دیر شروع کرده، اما به موفقیتهای قابل توجهی رسیدهاند، می آوریم.
* رستگار رحمانی، رتبۀ یک گروههای آزمایشی علوم تجربی و زبانهای خارجی و رتبۀ 44 گروه آزمایشی هنر سال 88، دیپلم ریاضی داشت. وی فرزند خانوادهای ۱۰ نفره است که پدرش کارگر ساختمان و مادرش خانهدار است و اهل محله بهداری از شهر مرزی جوانرود با جمعیتی بالغ بر ۵۰ هزار نفر است. او پس از پایان خدمت سربازی، با چهار ماه فرصت مطالعه، موفق شد که با شرکت در آزمون سراسری سال ۱۳۸۸، رتبه اول کشوری را در دو گروه آزمایشی علوم تجربی و زبانهای خارجی از آن خود کند. وی دربارۀ نحوۀ مطالعۀ خود میگوید: از اول بهمن، روزی هفت تا هشت ساعت مطالعه داشتم. بعد از ایام عید این میزان مطالعه به روزی هشت تا ۱۰ ساعت رسید و در آستانۀ کنکور نیز روزی ۱۲ تا ۱۳ ساعت مطالعه داشتم. اساس کار را بر سه دوره مطالعه دروس پیشدانشگاهی و سال دوم دبیرستان در مرحله اول، دروس پیشدانشگاهی و سال سوم دبیرستان در مرحله دوم، و جمعبندی قرار دادم.
رستگار رحمانی، پس از گذشت چند سال از دیپلم، خود را برای آزمون سراسری آماده کرد و مکان مطالعهاش برای کنکور، یک انباری کوچک بود؛ زیرا معتقد بود که کسب رتبه برتر کنکور، به شرایط و امکانات خاصی نیاز ندارد، بلکه پشتکار و تلاش فرد را میطلبد. گفتنی است که وی در حال حاضر، رزیدنت مغز و اعصاب بیمارستان امام خمینی (ره) است.
* «پاول تسنر» مدیر عامل و یکی از مؤسسان شرکت پالپ ورکز است. کار این شرکت، تولید جایگزینی بازیافت شدنی برای کیسههای پلاستیکی، با استفاده از زبالههای کاغذی و گیاهی است. نکتۀ جالب در مورد شرکت پالپ ورکز، این است که وی این شرکت را در ۶۶ سالگی تاسیس کرده است! در جایی پاول میگوید که با کسانی در حال رقابت بود که سن و سالشان از کفشهای او کمتر بود! با این حال، او خسته نمیشود، تلاش میکند و نهایتاً میتواند شرکتش را به یک شرکت موفق و مطرح در این زمینه مطرح نماید. وی در یکی از سخنرانیهای خود میگوید: گاه پیامهایی را از افراد میگیرم که مضمون آن این است: «من الان ۳۰ سال دارم و فکر میکنم که دیگر برایم دیر شده است برنامهنویسی یاد بگیرم. چه کار کنم؟» از نظر من، تعداد کارهایی که واقعاً برای آنها دیر میشود، خیلی کم و انگشت شمار است؛ به خصوص یاد گرفتن. هیچ وقت برای آموزش، دیر نیست
* «جوزف کنراد»، نویسندۀ مشهور انگلیسی، تا بیست سالگی حتی انگلیسی هم بلد نبود و تا 39 سالگی نویسنده هم به حساب نمیآمد و به عنوان بازرگان دریایی کار میکرد. وی در 39 سالگی تصمیم گرفت که به حرف دلش گوش کند و به دنبال علاقهاش برود؛ پس، بدون آنکه از سن و سال خود یا رقیبهایش بترسد، شروع به نوشتن کرد و به عنوان یکی از موفقترین و مشهورترین نویسندههای انگلیسی در خاطرهها ماند؛ کاری که بسیاری از انگلیسی زبانها نتوانستند مشابه آن را انجام دهند؛ چون اسیر محدودیتهای کاذب شدند و شجاعت دنبال کردن رویاهایشان را نداشتند.
* «هارلند سندرز »کسی بود که در سن ۶۲ سالگی، برند معروف Kfc را بنیان نهاد و بعد از 12 سال آن را به ارزش ۲ میلیون دلار فروخت. قبل از تاسیس کیافسی، هارلند بهعنوان وکیل، اپراتور پمپ بنزین، کارگر راهآهن و ... کار کرده بود!
* «آنا مُزز» که بیشتر او را با نام «مادر بزرگ مُزِز» صدا میزنند، در ۷۸ سالگی شروع به نقاشی کرد. در سال ۲۰۰۶ یکی از شاهکارهای او به قیمت 2/1 میلیون دلار به فروش رفت! جالب است بدانید که او قبل از این، خانهدار بود و کشاورزی میکرد.
میخواهیم بگوییم که آنچه یک فرد برای موفقیت نیاز دارد، روحیۀ خوب و استقامت در مسیر است؛ این چیزی است که اگر نداشته باشیم، حتی اگر یک جوان ۱۸ ساله هم باشیم، باز کاری از ما ساخته نیست.
- ۹۷/۱۱/۲۴